ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

-

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۹ ق.ظ
تموم شد , واقعا باورش برام سخته اما بعد از شش ماه یا شایدم بیشتر اون چرتیات تموم شد ,
فقط نمیدونم چرا به جای این که کامل تموم شه همیشه تموم شدنش با اینه که یه چیزِ دیگه ای جاشو بگیره , یه چیزِ مسخره تر یا یه چیزِ وحشتناک تر , یا همون یه چیز هجویات و چرتیات تر ...
الان که پستایِ قبلمو نگاه میکردم دیدم دربارشون کم ننوشته بودم , همین که باید تموم شه , چیزایی که ذره ذره مغز میخورَن , حالا چی ؟!
حالا که تموم شد اما بهتر نشد , یه چیز دیگه جاشو گرفت که باعث شد الان اون چرتیات از ذهنم کم رنگ تر بشه ولی ای کاش میشد دیگه کامل نباشه , کامل تموم بشه یه چیز دیگه ای بازم جاشو نگیره , آخه میترسم یه روزی بشه که همین چیزایی که الان کاملا کم رنگ َن بخواد پر رنگ بشه و جاشونو بگیره . خیلی َبد میشه ... دقیقا مثلِ این میمونه که تو داری یه راهی رو میری که نباید بری , که دوست نداری بری , برای این که از این راه خلاص بشی باید این راه تموم شه , اگه تموم شدنی نیست پس دیگه نباید ادامه بدیش اما بدیش اینه که مجبور میشی بازم همون راهُ بری ولی با یه کفشِ دیگه ... یا باید وایسَم و دیگه نرم , یا باید تمومش کنم , اما مشکلِ من اینه که " هِی دارم کفش عوض میکنم  " :|

+ استادِ مولانا که خورشید است , هفت آسمان را هیچ میدیدست . . .

۹۵/۰۳/۱۷
پَـر یـا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی