ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

-

بچه هایِ کوچیکو دیدین تا یه چیزی رو میبینن که به دلشون میشینه که خوششون میاد و احساس میکنن که دوسش دارن حاضرن هر کاری بکنن تا اونو به دست بیارن ؟ پا میکوبن , لجبازی میکنن , گریه میکنن تا مثلا مامانش اون عروسک ِ پشت ویترینو که با تمام وجود اون بچه میخواد رو بگیره وقتی به دستش میاره انگار دنیا رو بهش دادن , تمام قشنگیا و امید و ارزو هاش خلاصه میشه تو همون عروسکِ لباس صورتیِ پشتِ ویترین که حالا به دستش آورده ... که با تمامِ وجود دوسش داره و همه جا اونو با خودش میبره , ولی اگه به دستش نیاره ........
الان واسه چیزایی که دلت میخوادشون,دیگه نمیشه پا کوبید , نمیشه لجبازی کرد , نمیشه گریه کرد , فقط شاید بتونی یه وقتی توی شادیات موقعی دست زدنات یه لحظه یه آن یادت بیاد اون چیزی رو که میخوای و نمیشه اون چیزی رو که دوست داری , اون چیزی رو که به دلت قولشو دادی ولی نمیشه ولی نمیتونی کاری بکنی , دیگه کسی نیست که برات به دستش بیاره و تو با تمام وجودت خوشحال بشی , فقط خودتی و خودت , خودت باید به دستش بیاری , یه همچین وقتایی تو اون یه لحظه وقتی که دوباره اومد جلوی چشمت , اومد تو ذهنت وقتی دلت قنج رفت براش فقط میتونی عینِ یه بچه ای که عروسکشو گم کرده و دیگه پیداش نمیکنه آروم بگیری و بشینی اون کنار , میخوای به دستش بیاری ولی نمیشه ولی نمیتونی , این همون ترسه همون که از ترس خیلی چیز ها رو نگفتی یا نکردی ...
تا کی ؟! تا کی میتونی ادامه بدی و ساکت باشی و حرفی نزنی و یه دفعه دست از دست زدن و خندیدن بکشی و عجیب فرو بری تو فکر ؟!
یه دفعه دلت بگیره و قنج بره براش ؟! تا که میتونی ؟! تا کی میتونم ؟! تا کی میتونم کاری نکنم ؟!

چند سالِ دیگه که یادش بیفتم چه جوری جوابِ دل ِ خودم رو باید بدم که چیزایی که حقشون بود رو داشته باشه , دوست داشته باشه و به دست بیاره رو از ترسش نادیده گرفت , کنار گذاشت و فقط بهشون فکر کرد ؟!
تا کِی مییتونم به دلم بدهکار باشم ؟! تا کِی میتونی به دلت بدهکار باشی ؟!
من این روز ها رو عجیب به دلم بدهکار میمونم , مطمئنم ... -_-

+مَن در پیِ خویشم به تو بر میخورم اما , آن سان شده ام گُم که به مَن دسترسی نیست . . .  "هوشنگ_ابتهاج"

+غم هم اگر باشی , بی شک خواستنی ترین غمِ منی . . . "ماجان"


۰ نظر ۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۶:۲۵
پَـر یـا