ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

نه .....!! دشـــوار نبود ........

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۰۷ ق.ظ

دشوار نبود شناختن تو  

حتی در شلوغی مترو....... 

گویی خدا فشار داد دگمه "توقف" را 

و یخ بست خنده بر لبان کودکی  

که دست در دست مادرش 

به سمت باجه بلیت می رفت.....

از حرکت ماندند تمام عابران 

و ازدحام ایستگاه از تپش افتاد و حتی  

ترمز گرفت قطاری که میگذشت! 

تنها تو قدم بر میداشتی همچنان  

و من میشنیدم  ضرب قدم هایت را..... 

همان صدایی که عمری آشنا تر بود از صدای نفس هایم برای من 

لبخند زدی و چال گونه ات زیباترین دلیل سرودن بود 

نه....!! 

دشوار نبود شناختن تو 

حتی در شلوغی مترو.......!

                                  " یغما گلرویی " 

 +ارنست همینگوی یه جایی نوشته " دنیا جای بسیار خوبیه و ارزش جنگیدن داره " 

من با قسمت دومش موافقم...........(مورگان فریمن ــ هفت)  

 

 

+ دوشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۴ 12:59

۹۴/۰۶/۳۱
پَـر یـا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی