ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

-

يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۱۹ ب.ظ

یه چند ماهی هست که احساس میکنم همش دارم اشتباه میکنم ... اشتباه پشت اشتباه :|

دلم میخواد الان یه کسی زنگ بزنه و بگه بیا فقط و فقط با هم بخندیم ... اصلا بگه زنگ زدم بخندیم بیا با هم بخندیم ...... :)


+ یه تغییر و تحولی باید ایجاد بشه ... یه سری چیزا هم باید عوض بشه ... میشه ؟

+ فکر کنم همیشه برای هر معلولی یه علتی هست علت ها فقط تو ذهن تو هستن و خودشونو نشون نمیدن بعضی علت ها اصلا انگار بیانشون از قدرت زبان خارجن خیلی علت ها رو نمیشه بیان کرد و گفت برای همینه که وقتی علت یه چیزی رو نمیتونم بیان کنم یا نمیتونیم میگم بی دلیله علت نداره ... اما من مطمئنم علت داره ... مگه نه ؟

+ اصلا تا وقتی که نشستم دارم درس میخونم کلمه ها دائما تو ذهنم رژه میرن حالا که اومدم اینجا انگار همه چی پرید :( ... چرا ؟

+ راستی بالاخره این مهر طولانی تموم شد روزا انگار زود رفتن ولی حالا که فکر میکنم بعد از این همه روز تازه فقط مهر گذشته ....... نمیدونم والا !!

+ دلم میخواد هر چقدر زودتر پاییز تموم شه ..... آبان با ما مهربان باش .. :))

۹۴/۰۸/۰۳
پَـر یـا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی