ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

-

شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۶ ق.ظ

چند روزیست که دارم فکر میکنم این آقای عزرائیل جان چقدر پر کار شده اند .... در این دو سه روز اخیر خبر برگزاری چند تا عروسی را شنیدیم اما در همان روز اول یک خبری شنیدیم مبنی بر این که یک مردی بر اثر خوردن چای و پریدن چای در گلویش جان خودش را از دست داد ...... ؟! چند ساعت بعد شنیدیم که چند نفری وقتی همراه با ماشینشان در حال رفتن به جشن بودند بر اثر رانندگی بد جناب راننده تصادف وحشتناکی میکنند و یکی از سر نشینانش که احتمالا ( بر اساس شنیده ها ) پیر زنی بوده بالای 60-70 سال جان خودش را از دست داد ..... ! روز بعد خبری دیگر که یک فردی خودکشی کرده است کی؟ چرا ؟ خدا میداند ... ما فقط شنیده ایم ....... چند ساعت بعد خبر مرگ یک پیر مرد دیگر ...... !! و اما از آن طرف صدای جشن و شادی عروسی ها ..... نمیدانم چرا این چند روزه این قدر عجیب شده ؟ شاید اگر آن جناب راننده مثل آدم رانندگی میکرد آن پیر زن بیچاره نمیمرد و گند زده نمیشد به آن عروسی که نمیدانم عروسی که بوده ...... شاید اگر آن مرد مثل آدم و با آرامش و بدون عجله چایش را میخورد چای در گلویش نمیماند و خفه اش نمیکرد و گند زده نمیشد به حال بچه ها و همسرش و شاید عروسی دیگری......شاید اگر آن فردی که خود کشی کرده به هر دلیلی اگر بیشتر فکر میکرد یا در آن لحظه کسی بود که جلویش را میگرفت یا چه میدانم لااقل این کشتن خودش را میگذاشت برای دو سه روز دیگر باز هم گند زده نمیشد به عروسی آن دختر و پسر بیچاره ......... اما دارم میگویم شاید و مهم این است که نشد و آنها جدا تصمیم گرفته بودند حتما در آن روز و ساعت آقای عزرائیل جان را ببینند و با ایشان بروند و گند بزنند به عروسی ها و گند بزنند به حال اطرافیانشان ...... کار آقای عزرائیل را هم زیاد کردند .....البته من اصلا منظورم این نیست که اگر به فرض مثال آن مرد در آن لحظه چای نمیخورد تا بیست سال دیگر زنده بود ... نه ... من میگویم گاهی هم ما خودمان مقصریم ..... جناب آقای عزرائیل عزیز خسته نباشید حسابی ........ :)

+ این پست در تاریکی نیمه مطلق و وقتی که همه خواب بودند نوشته شده و بنده از ترس چندین بار سر برگردادندم به پشت که نکند جناب آقای عزرائیل این دفعه قصد ملاقات با من را داشته باشن و ما سعادت دیدار با ایشان را پیدا کنیم ..... :دی


+یکشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۴ 2:54

۹۴/۰۷/۰۴
پَـر یـا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی