ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

-

شنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۱۳ ب.ظ
اولین پستِ بهاری :)

فک کنم یه هفته ای شد که چیزی پُست نکردم , خب میخواستم اولین پستَم حالِ خوب داشته باشه ,
همین روز اولِ بهار هم یه حسِ خوبی داشتم انگار , با تمامِ دلگرفتگی و اعصاب خوردیا و ترسیدن های این چند روز (آیکونِ خنده به ترسیدنا :دی ) ولی به نظرم 96 میتونه قشنگ باشه , نمیگم خودش هست , نمیگم خودش میشه یا چیزایی شبیهِ اینا , چون میدونم اینجوری نمیشه , میگم که میتونه و باید بسازیمش , دلم میخواد 96 یا هر سالِ دیگه ای که بعد از این میبینم رو تلاش کنم برایِ خوب بودنش , برایِ ساختن پله پله هایِ نردبونی که برسونتم به سبزآبی هایِ کبودم , دلم میخواد بخندم , زندگی کنم , ساز بزنم , کارایی رو کنم که دوسشون دارم , 96 میتونه جرقه شون باشه , فقط احتیاجِ به تلاش داره , آدمایِ دوست داشتنی و خوبم رو میخوام نگه دارم , بیشتر باهاشون باشم , بیشتر حالِ خوب بسازیم با هم , برایِ هم , میدونی ؟! این کارا میتونه سخت باشه , به خصوص وقتایی که همه چیز میخواد دست به دست هم بده تا حالت خوب نباشه , همین الانم که اینجا نشستم و دارم اینارو مینویسم استرس دارم , اعصاب خوردی دارم , نگرانی دارم , ترسای همیشگی و چرتیات همیشگی رو دارم و البته یه ترسِ دیگه که به خاطر دیدن فیلمِ ترسناک عه :دی که این ترس کلا با اون یکیا فرق داره 😂😂😂
ولی اگه همیشه بخوای بهشون پا بدی بدتر میشن , بیشتر اذیت میکنن آدمو , همیشه بد بودن راحت تر از خوب بودنه , گریه کردن و انزوا پیشه کردن :دی راحت تر از خندیدن یا خوشحال بودن عه , همیشه گذر کردن و اهمیت ندادن یا پوشندن دل نگرانی ها سخت تر از نشون دادنش میتونه باشه , میدونی ؟! سخته بترسی اما بخندی , سخته عصبی باشی اما بخندی , سسخته که ناراحت بشی اما چیزی نگی , خلاصه اینکه , با تمام حالِ بد و خوبِ این روزا دلم نمیخواد بگم روزایِ بدی عه , یا حرفایِ منفی , شاید الان کسی این پستِ منو بخونه بگه چه خوش خیالی تو (منو بگه ) بگه تو چه خبر داری از دلِ ما , خب من میگم عزیزِ من  هیشکسی از دلِ  کسِ دیگه ای خبر نداره , مهم کنار اومدنه , مهم تلاش کردن عه برایِ خوب بودن , مهم زندگی کردن عه , مهم جنگیدن عه , من الان اینارو نوشتم و خودم شاید همیشه اینطور نباشم , و بازم بیام از حالِ بد و ترسا و این چیزام بنویسم , ولی خواستم ثبت کنم این رو , که شاید یه وقتی خودم به خودم یه تلنگری بزنم , چیزایی که گفتم رو خودم عمل نمیکنم همیشه بهشون , اما دوست دارم که بشه , میدونی؟! حس میکنم درستش اینه که بشه , که بخوایم :)

+ این روزا , دلگرفتگی و تنهایی و موندنِ درسا و اعصاب خوردیا بودن , ولی از همون اولم دلم میخواست با یه دیدِ خوب برم سراغ یه سالِ جدید , حتی همین که اولین پستمم حال خوب یکمی توش باشه :)

+ دیشب وقتی اون حرف رو شنیدم واقعا خیلی ناراحت شدم , فقط دوست دارم بگم زود قضاوت نکنیم هم دیگه رو , آدم ناراحت میشه , حالا خیلیَم مهم نیست :)

+ خدایا میسپارم به خودت , تنهامون نذار , بازم باهامون باش , هر چقدر که ما نبودیم و نامرد بودیم , ولی تو باش :)

۹۶/۰۱/۰۵
پَـر یـا